قصه ی عشق

ساخت وبلاگ
خدا وقتی تصور کرد چشمان سیاهت راهمان موقع گدایی کرد شب عمق نگاهت راخرامان راه می افتی جهانی را کنی بی جانچه زیبا میکشی بی رحم من مستان راهت رادلم را ساختم با سنگ عشق از نو برای توتو اما باز ویران میکنی این سرپناهت رابه بالای لبت چاهی ست که دامی خطرناک استخدا تنها برای من چنین کرده است چاهت رابه قلبم تاختی با چشم و ابرویت،هزیمت شدبنازم نازنین بانو! شبیخون سپاهت رااسیرم کردی و بر حال من هیچ اعتنایی نیستخدا،صیاد بی پروا! نمی بخشد گناهت راتمام آرزویم چند وقتی می شود این استکنار من ببینم تجربه کردی رفاهت رامنم مات تو ای بانو! چنین باشد به کیش عشقکه در دلدادگی فرمان بری دستور شاهت راتو را می بینم و انگار بر چشمت زدی سرمهبرای قلب من آماده کردی قتلگاهت راهمان اول که من دیدم تو را با خود چنین گفتم:«میان قلب من پیدا نمودی جایگاهت را»خدا می خواست تا جادوی خلقت را کند تصویرهمان موقع تصور کرد چشمان سیاهت را...محمد متین میلادی(سلمان)برچسب‌ها: این عاشقانه ها + نوشته شده در  دوشنبه دوم تیر ۱۳۹۹ساعت 16:24&nbsp توسط محمد متین میلادی  |  قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت: 16:16

بخواب دختر زیبای ناخوش احوالمبخواب معنی طغیان بخت و اقبالماز این من به تو معتاد می شود فهمیدبه دست شخص تو صورت گرفته اغفالم!بگو چه شد که فقط نام توست بر لب منهمیشه بوی تو دارد تمام اقوالم؟چه ثروتی است میان دو دست من دستتبه تو خلاصه شده کل مال و اموالمعقاب تیزپرم،آسمان زمین من استولی بدون نگاه تو بی پر و بالم"به کارخانه ی عشقت،حمایت از تولیدبرای بهره وری" شد شعار هر سالم!فقط نه دل که تمایل به چشمتان داردکشیده سمت نگاهت تمام امیالمز سرنوشت، ز تقدیر راضی ام به خداهمین که نام تو باشد به قهوه ی فالممن آنقدر به تو مشغول و فارغ از همه امکه غافلم خودم از حجم جار و جنجالم!چقدر مست لبانت شدم، نفهمیدمگروه محتسبان آمدند دنبالم!دل مرا تو دوباره شبیه «دل» کردیگلیم تیره ی من، پادری پامالممقلّد تو و موهای مشکی ات شده استچه روشن است دلیل سیاهی خالم!«محمد متین میلادی(سلمان)»برچسب‌ها: تا ابد + نوشته شده در  دوشنبه نهم تیر ۱۳۹۹ساعت 1:4&nbsp توسط محمد متین میلادی  |  قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 12:24

فرق دارد این لیالی لحن زینب گفتنتمی رسد این کاروان کم کم به خاک مسکنتابر های نحس می گیرد تمام دشت راتیره می گردد سراسر آسمان روشنتصحنه ها را زودتر میبینی و غم می خوری:«ساعت پر اضطراب بر زمین افتادنتعلقمه،عبّاس،یک پیکر بدون دست و چشمحسرت و درماندگی و خنده های دشمنتتا نفس داری برای حفظ دین می کوشی وآنقدر می جنگی ای آقا! که حتی جوشنت-از رمق می افتد و کفتار ها رم می کنندخار و خاشاک زمین می گردد آخر مامنتهر چه داری وقف این و آن،سرت را یک نفر،خاتمت را یک نفر برد و یکی پیراهنت...اسب ها با نعل تازه انتشارت می دهندکربلا یک لحظه آکنده شد از عطر تنت...می دود دختر به سویی در پی اش یک نانجیببین آتش عمّه جان فریاد می زد:«دامنت!»...»سهم تو از نامه های کوفیان گودال شدتشنه و بی کس تو را کشتند دور از میهنتقرن ها امّا تمام عالم هستی،حسین!روشنی می گیرد از نور منیر مدفنتمحمد متین میلادی(سلمان)برچسب‌ها: ورود به محرم + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۹ساعت 12:47&nbsp توسط محمد متین میلادی  |  قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 12:24

در گوش ما بعد از تولد «یا حسن» گفتنداز شهر پیغمبر،مدینه، از «وطن» گفتندیک عده از طرحی برای ساختن گفتنداز گنبد و گلدسته و نقّاره‌زن گفتنداینگونه شد رویای یک ایوان،حرم،گنبدکم کم برای سینه‌زن هایت پدید آمداینگونه فهمیدیم در دنیا هدف داریملشگر برای جان‌فشانی صف به صف داریمحکم جوازش را ز سلطان نجف داریمدر سر برای این حرم شور و شعف داریمما یک حرم آقا به تو دایٔم بدهکاریمهیهات اگر از این هدف ما دست برداریمشکر خدا که پیشه ی ما هم غلامی شدگمنام در کوی شما فی الفور نامی شدسهم تمام شیعیانت تلخ‌کامی شدوقتی نصیب زایٔرت بی احترامی شداینگونه شد غیرت به جوش آمد لبالب شدرویای احداث حرم،رویای هر شب شددر خواب میدیدم نشستم کنج ایوانتگسترده در صحن و سرایت خوان احسانتپر بود این صحن و سرا از دوستدارانتهر دم صدا می زد کسی: «جانم به قربانت!»زوّار، حیران ضریح و گنبدت،من هم...پیدا نمی‌شد کرد حتی جای سوزن هم!طرح ضریحت واقعا یک طرح زیبا بودبر گرد سقاخانه‌ات بی‌ وقفه غوغا بودزایٔر در ایوانت فقط غرق تماشا بودهمراه هر یک«یا حسن» تحسین زهرا بودقلبم برای چند لحظه التیامی یافتاما در آخر خواب شیرینم تمامی یافت...اما محقق می شود روزی همین رویامی‌بیند این صحن و سرا را چشم یک دنیابا استعانت از مقام شامخ مولاحک می شود بر روی گنبد ذکر یا زهراحرفی نمی‌ماند،پس این ختم سخن باشددنیای ما باید فقط «دار الحسن» باشد...«محمد متین میلادی(سلمان)» برچسب‌ها: یا غریب مدینه + نوشته شده در  شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۹ساعت 15:39&nbsp توسط محمد متین میلادی  |  قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 12:24

نازبانوی من ای زیباترین ای نازنین!چشمه ی این عشق ناب و آتشین ای نازنین!ماه من هستی و من دور تو می گردم، عجب!بهترین اعجوبه ی روی زمین ای نازنین!مثل تو دیگر در این دنیا نمی آید به چشمنازبانوی متین! ای ب قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 246 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 3:16

شهزاده ی ارباب من! ابن الرّضا هستیبا درد های عاشقانت آشنا هستیباب الحوائج معنیش این است آقا جان!تنها امید دست خالی گدا هستیهر نعمتی داریم از نام شما داریمیعنی که ارباب کرم! عین العطا هستییک عمر نامت ب قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 295 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 3:16

مست و مدهوش جهان دور سرم می چرخددر پی خاک قدومت نظرم می چرخدمتحیر شده ام از تو چه ها باید گفتاز کدامین صفت و مدح و ثنا باید گفتچه بگویم که خدا شاهد این اوصاف استوصف تو از من کم مایه سخن اجحاف استقلمم قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 251 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 3:16

هفت ماه است عاشقت شده امولی انگار قرن ها دارم_ با وجودم برات می میرمسر روی شانه هات می ذارم هفت ماه است بی قرار توامعشق این قلب بی قرار منیعین رویاست این که تو ای ماه!مثل یک سایه در کنار منی هفت ماه ا قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 257 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 3:16

آرامشم،دلیل خوشی هام،نازنیندل داده ام به دلبر زیبام،نازنینهر روز من به عطر تو آغشته می شودفرقی ندارد امشب و فردام،نازنین!آرام برده از دل بی تاب و عاشقمآن دلبر همیشه دلارام،نازنینجانا! فدای نام قشنگت ا قصه ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 257 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 21:56

با نام علی(ع) زبان گشودن یعنی...

از فاطمه(س) تا ابد سرودن یعنی...

حتی قلم خدا کم آورد،نوشت:

در بند غم حسین(ع) بودن یعنی.....

قصه ی عشق...
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 298 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 21:56