الی الابد...

ساخت وبلاگ

هفت ماه است عاشقت شده ام

ولی انگار قرن ها دارم_

 با وجودم برات می میرم

سر روی شانه هات می ذارم

 

هفت ماه است بی قرار توام

عشق این قلب بی قرار منی

عین رویاست این که تو ای ماه!

مثل یک سایه در کنار منی

 

هفت ماه است می پرستمت و

شده ای علت خوشی دلم

به خدا من از این همه خوبی

نازنینم! الی الابد خجلم

 

عشق تو زنده کرد قلب مرا

دین و دنیای من شدی جانا!

من غریبی پر از غم و غصه

تو برایم وطن شدی جانا!

 

من حسادت نمیکنم امّا

خوش به اقبال شال و روسری ات

که همیشه شدند همراه و

هم جواران موی فرفری ات

 

من حسادت نمی کنم امّا

خوش به حال لباس های تنت

خوش به حال هر آنچه که داری

راستی خوش به حال پیرهنت

 

من برای تو شعر می بافم

تو برایم به جای آن شالی

چقدر عاشقانه شد قصه

چه سروری چه حال و احوالی

 

دستهایت تمام دنیایم

آری انقدر کوچک است جهان

باز اما دل پریشانم

بین دست تو می شود حیران

 

نازنین! ای فدای اسمت جان!

ای بدون تو عالمم ویران!

ای که دور از تو شد دلم نالان!

ای به دنیای من سر و سامان!

 

نازنین! عاشقت شدم، به خدا

دوری ات می کشد مرا، چه کنم؟

قسمت دل بدون تو این است:

گریه و بغض بی صدا، چه کنم ؟

 

نازنین! پای من بمان ای عشق!

از همین لحظه تا ته دنیا

که دو تایی سفر کنیم ای ماه!

دست در دست هم به سوی خدا

 

نازنینم! به عشق چشمانت

دائما من خمارم و مستم

هر زمان،هر کجا، به هر حالی

حرفم این است:« عاشقت هستم...»

محمد متین میلادی(سلمان)

قصه ی عشق...
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 258 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 3:16