شعرم دخیل پنجره فولاد می شود...

ساخت وبلاگ

دل ما مست و خراب حرم آبادت

ای به قربان غم عشق تو و اجدادت

علت خلقت ما نوکری خانه ی توست

لطف زهراست (س) شدم نوکر مادرزادت

غیر شعر و نفس و آه مرا چیزی نیست

که شود لایق آن پنجره ی فولادت

همه عمر از در این خانه مدد خواسته ایم

مانده ام چشم به راه کرم و امدادت

حاجتم را فقط از دست شما می خواهم

آه! سوگند به پاکی تو و اولادت

«باز هم زائرتان نیستم از دور سلام»*

به تو و صحن تو و مسجد گوهرشادت

شب اول به خدا منتظرت می مانم

در دل تنگ و پر از ترس و غم میعادت

همه از لطف شما بود که«سلمان» گشتم

کاش یک روز بیاید که شوم مقدادت

*با اجازه از مجید تال

محمد متین میلادی(سلمان)

قصه ی عشق...
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 227 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 22:10