تا ابد نام تو در دفتر شعرم باقیست
شاد باش ای دل سرگشته که این غم باقیست
زخم خوردم ز زبان همه ی مردم شهر
باز هم شکر که در دست تو مرهم باقیست
گل سرخ دل من زرد شد اما روی_
گونه ی بی رمقش ژاله و شبنم باقیست
تا گشوده نشود پنجره ی چشم ترم_
رو به تو،گوشه ی این قاب اثر نم باقیست
راز خود را به کسی در پس این پرده مگو
تا که در کوی محبان تو محرم باقیست
عطر تو در دل این خانه نپیچید،دریغ!
و هنوزم که هنوز است جهنم باقیست
من و اشک و غم و اندوه و دلی وامانده
آه! بعد تو چه خوب است که همدم باقیست!
در و دیوار هم انگار به تو خو کردند
که پس از رفتنت این ناله ی مبهم باقیست
آه ای هستی من! از همه ی خاطره ها
یادگار از تو فقط اشک دمادم باقیست
چشم تو مرهم و درمان من عاشق بود
تا ابد در دلم این درد مسلّم باقیست
یار! بنگر که ازآن مرد پر از شور ،کنون
ناله ی بی رمق و صورت درهم باقیست
با همه جور و جفاهای تو اما، ای ماه!
هدیه و پیشکش این جان فراهم باقیست!
محمد متین میلادی(سلمان)
قصه ی عشق...
برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 210