صدای کوبه ی در...

ساخت وبلاگ

_در می زنند،کیست؟_کسی نیست،نوکر است

یک عمر می شود که گدا پشت این در است

یک آن صدای کوبه ی در قطع شد،سپس

آقا رسید پشت  در و دید بهتر است_

در وا کند و کرد، ولی دید این گدا

زانو بغل گرفته و در کنج معبر است

سر را بلند کرد گدا و نگاه کرد

_این غیر ممکن است ولی روی دلبر است

از جا بلند شد و سراسیمه می دوید

عمری است با ندیدن رویت مکدر است

«آقا سلام،هستی من،در گشوده ای؟!

این لذت از تمام خوشی ها فراتر است

شرمنده ام اگر که گدایم،ولی حسین(ع)

آورده ام برای تو چیزی و آن،سر است»

گفتی سلام...اسم مرا هم صدا زدی...

«سلمان بیا که منتظرت شخص مادر است»

از خواب می پرم و نگاهم هنوز هم

از اشک شوق دیدن تو پر ز گوهر است

در خواب دیدمت،نه تو را،سایه ای ز تو

چشمان من هنوز ز نورت منور است

یک عمر می شود که از آن شب گذشته است

اما هنوز کل اتاقم معطر است

نوکر به عشق دیدنتان پیر می شود

مفهوم هجر و فاصله تفسیر می شود...

قصه ی عشق...
ما را در سایت قصه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmmqs بازدید : 182 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:03